جدول جو
جدول جو

معنی راز پوشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

راز پوشیدن
نهان داشتن راز، حفظ کردن اسرار، راز کسی را پوشیده داشتن، برای مثال به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات / بخواست جام می و گفت راز پوشیدن (حافظ - ۷۸۶)
تصویری از راز پوشیدن
تصویر راز پوشیدن
فرهنگ فارسی عمید
راز پوشیدن
(تَ خَیْ یُ کَ دَ)
نهان داشتن راز. مخفی کردن راز. پوشیدن سرّ:
زن که در عقل با کمال بود
راز پوشیدنش محال بود.
امیرخسرو.
چون بپوشیم راز کآوردیم
طبل در کوچه و علم بر بام.
اوحدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ قَ)
تاج بر سر نهادن. تاج بر سر زدن. تاج بر سر گذاشتن. (مجموعۀ مترادفات ص 87). رجوع به تاج بر سر زدن و تاج بر سر نهادن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ گَ دَ)
راه پوئیدن. راه سپردن. راه رفتن. (از ارمغان آصفی). راه نوردیدن. (از آنندراج). طی طریق کردن. شتافتن:
راه بی حاصل مپوی و یار بی پروا مگیر
تخم در خارا میفشان خشت بر دریا مزن.
قاآنی
لغت نامه دهخدا
(تَ گَ دَ)
ژنده پوشیدن. دلق پوشیدن. جامۀ رنگ رنگ پوشیدن. رجوع به رنگ ذیل معنی خرقۀ درویشان شود:
عشاق را مزاج قناعت بود لطیف
تاغایتی که رنگ بپوشند و بو خورند.
طالب آملی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ کَ دَ)
لباس پوشیدن. جامه به تن کردن.
- امثال:
اگر بپوشی رختی نشینی تختی می بینمت به چشم آنوقتی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مُ وَ لَ)
دوباره پوشیدن. از نو بتن کردن. بر تن کردن. پوشیدن:
ستایش چو کرد آن یل سرفراز
بتن بازپوشید هرگونه ساز.
فردوسی.
، صیاد، میرشکار، برزیگر و زراعت کننده را گویند. (برهان). زارع. و دهقان، و بازیار معرب آن است و جمعش بیازره باشد. (سروری) (انجمن آرا) (آنندراج). برزیگر و زارع و فلاح. (ناظم الاطباء) (شعوری ج 1 ورق 161) (الجوالیقی ص 78 س 17) :
باغ چون راغش خراب و کشت چون دستش سراب
زاغ آن را باغبان و قاز این را بازدار.
سلمان (از سروری) (فرهنگ خطی شعوری ج 1 ورق 161)
لغت نامه دهخدا
(تَ اَ کَ دَ)
پوشانیدن چهره بوسیلۀ نقاب و روبند و برقع. نقاب و روبند بر چهره افکندن. روبند بر روی زدن. نقاب زدن بر رخسار، نهان کردن چهره از شرم و ترس در مقابل جمع، پوشانیدن روی چیزی تا از برف وباران و باد و آفتاب و گرد و خاک و پشه و نظر مردمان و امثال آن در امان بماند. و رجوع به روپوش شود
لغت نامه دهخدا
(تَ ظَلْ لُ وَ دَ)
پنهان کردن روی. در نقاب رفتن. در حجاب شدن. روی نهان کردن به چیزی:
خوبرویان چو رخ نمی پوشند
عاشقان در طلب نمی کوشند.
اوحدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از باز خوشیدن
تصویر باز خوشیدن
خشک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخت پوشیدن
تصویر رخت پوشیدن
جامه بتن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاج پوشیدن
تصویر تاج پوشیدن
تاج بر سر نهادنتاج بر سر زدن تاج بر سر گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرا پوشیدن
تصویر فرا پوشیدن
پوشیدن، چشم پوشی کردن، پوشانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رو پوشیدن
تصویر رو پوشیدن
از نظر پنهان شدن مخفی گشتن
فرهنگ لغت هوشیار